کد مطلب:217426 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:340

یکی از کرامات موسی بن جعفر
مرحوم علی بن عیسی اربلی رحمهم الله در كتاب كشف الغمه می نویسد: شقیق بلخی [1] گوید: در سال 149 قمری به حج می رفتم چون به قادسیه رسیدم دیدم مردم زیادی با زینت تمام و اموال خود برای حج حركت كرده اند، سپس جوانی ضعیف، گندم گون، خوشرو و با وقاری را دیدم كه لباسی پشمین بر تن نموده نعلین بر پای و از مردم كناره گرفته و تنها نشسته است.

من با خود گفتم: این جوان از طایفه ی صوفیه است و می خواهد زحمت خود را بر مردم اندازد و گدایی نماید، بخدا سوگند! می روم و او را سرزنش می كنم. چون



[ صفحه 134]



نزدیكش رفتم فرمود: یا شقیق! (اجتنبوا كثیرا من الظن ان بعض الظن اثم) [2] از گمان بد دوری كنید زیرا بعضی آن گناهی نارواست.

این را گفت و رفت، من با خود گفتم: آنچه من خیال می كردم نیست این كار بزرگی است كه این جوان آنچه از دل من گذشته بود خبر داد و نام مرا دانست، این بنده ی صالح خداست و قابل رفاقت است. برای طلب حلالیت به دنبال او شتافتم، وقتی به او رسیدم از نظرم غائب شد.

هنگامی كه به محل واقصه رسیدم، دیدم آن بزرگوار نماز می خواند و تمام اعضای بدنش می لرزد و اشك چشمش جاری است. برای پوزش از او، به جانبش رفتم وقتی مرا دید فرمود: یا شقیق این آیه را بخوان (و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدی) [3] .

خداوند می فرماید: بی تردید، من گناه توبه كننده را می آمرزم و صالحان را پاداش می دهم. این را گفت و رفت. گفتم: این جوان از ابدال و دوستان خداست زیرا بار دیگر اراده قلب مرا دانست، باز از نظرم غائب شد.

وقتی به منزل زباله رسیدم دیدم همان جوان ظرفی بدست دارد و می خواهد از چاه آب بكشد، ناگهان ظرف از دستش رها شده، به چاه افتاد دیدم سر برداشت و عرض كرد:



انت ربی اذا ظمئت الی الماء

و قوتی اذا اردت الطعاما



خدایا هر گاه تشنه شوم سیرابم می كنی! و هر گاه گرسنه شوم غذایم می دهی!

«اللهم سیدی مالی غیرها فلا تعدمنیها»؛ خداوندا! مولای من، من غیر از این، ظرف دیگری ندارم، آن را از من مگیر!

شقیق گوید: بخدا سوگند! دیدم آب چاه بالا آمد و آن جوان دست به طرف آن برده، و ظرف را گرفت وپر از آب كرد و وضو گرفت و نماز خواند.

آنگاه مقداری ریگ برداشت در ظرف ریخت و آشامید، پیش رفتم و گفتم: از آنچه خدا به تو روزی فرموده است، به من عطا فرما. ظرف را به من داد و فرمود: ای شقیق!



[ صفحه 135]



نعمت خداوند بر ما پیوسته است، گمانت را بخدا درست كن. من ظرف را گرفتم جرعه ای آشامیدم، بخدا قسم شربتی از آن لذیذتر و گواراتر و خوشبوتر ننوشیده بودم.

چند روز گذشت نه احساس گرسنگی كردم و نه به آب نیازمند شدم و آن جوان را ندیدم تا به مكه مشرف شدم.

نیمه شبی آن بزرگوار را در چادری دیدم با خشوع فراوان و ناله ای سوزان و دیده ای گریان بدرگاه یزدان روی آورد. نماز می خواند تا پایان شب نماز خواند. وقتی فجر دمید، روی سجاده نشسته، به تسبیح پروردگار مشغول گردید، تا نماز صبح را بجای آورد از جای خود حركت كرد، هفت بار طواف نمود و از خانه خدا برون آمده به چادر خود برگشت.

یك بار دیدم غلامان، خدمتگزاران بر خلاف تنهایی راه، بساط مجللی گستردند مردمان به سوی آن جوان روی آورده، سلام می كنند و دستش را می بوسند و احترام شایانی می كنند.

پرسیدم این بزرگوار كیست؟ گفتند: این موسی بن جعفر علیه السلام است. [4] .



امشب براستی شبم از روز بهتر است

كاندر برابرم رخ فیروز دلبر است



در شب كسی ندیده عیان گردد آفتاب

جز آفتاب من كه رخش مهر انور است



تنها نه بزم من ز جمالش فروغ یافت

كز نور روی او همه عالم منور است



هم زاده نبی بود و بضعه بتول

سبط نبی ولی خداوند اكبر است



سر علی، مقام جلی، نور منجلی

هفتم امام حضرت موسی بن جعفر است





[ صفحه 136]





آن موسی كه موسی در طور كوی او

منزل گرفته محو تجلای دیگر است



از آدم و مسیح به درگاه جود او

چشم امیرشان همه چون حلقه بر در است [5] .



خدایا! به نور پاك موسی بن جعفر ما را بدون دوستی امام علیه السلام از دنیا مبر.

بارالها! امروز ولادت موسی بن جعفر است عیدی ما را عطا فرما.

پروردگارا! عیدی ما را زیارت حضرت در دنیا و آخرت قرار بده.

آمین یا رب العالمین!



[ صفحه 312]




[1] شقيق بلخي: فرزند ابراهيم از سران صوفيه است گويند: چندي همراه امام كاظم عليه السلام بوده سپس به اين مسلك گراييده است.

[2] سوره حجرات، آيه 11.

[3] سوره ي طه، آيه 81.

[4] كشف الغمه، ج 2، ص 213.

[5] عباس حسيني جوهري (ذاكر).